مطالب پیشنهادی از سراسر وب
۵ سال پیش
عمل اسماعیل میرفخر رجایی در ابتدای جوانی به دوخت لباسهای چرم خلاصه میشد . وی این فعالیت را فارغ از آموزش دیدن انجام میداده . روزهای سرد سال، کار را برای فروش لباسهای چرمی اعم از کت و کاپشن، هموار میکرد، اما فروش این لباسها با ابتدا فصل گرما به تعداد انگشتهای دست نیز نمیرسید . بیکاری روزهای گرم سال، بهخصوص فصلتابستان منجر شد تا فکر جدیدی به ذهن اسماعیل میرفخررجایی خطور نماید . دوخت کمربند، کیف و جلد کتاب و روکش اسلحه کارهایی بود که می شد در وقت ها فراغت از دوخت جامه زمستانی به آنان پرداخت . فروش این اجناس نیز وابسته به فصل و وضعیت خاصی در سال کمبود . در همین اثنا برگزاری نمایشگاه تخصصی چرم در تهران به نقطهعطفی در معاش میرفخررجایی تبدیل شد . نمونه شغل های میرفخررجایی در آن سال، جلیقه، کوسن و ستِ دامن و کاپشن و همچنین کیف و کفش بود . وی بهخاطر داراست که چطور پوستر نمایشگاه تخصصی چرم در سال۱۳۷۰ را با خردههای چرم دوخته است . نقطه پايان دوخت پوستر نمایشگاه با خرده چرم، به میرفخررجایی نشان می دهد که با وجود چرم چه کارهای خارقالعادهای میتوان انجام اعطا کرد .
سرمایه
اولیه:۳ النگوی همسر دانستهها و اطلاعات اول مدرس از دوخت کفش چرمی بر هنری که با خرده چرمها عیان گردیده بود، بیش تر شده میباشد . البته عمل دوخت لباسهای چرم کمکم متوقف شد و میرفخر رجایی آغاز به دوخت کیف دستدوز کرد . چون تعطیل کردن و از سرگیری فعالیت در کارگاه برای دوخت لباسهای چرم، کار اسماعیل میرفخررجایی را تا حد زیادی کُند میکرد . علاوه بر اینها، تولید جعبه نفیس قرآن و جلد کتاب از چرم هم بازار خودش را داشت . دوخت خردهچرمها استاد را به یک اسم برای کاری میرساند که تا به حال شخصی حاذق به انجام آن نبوده است؛ معرقچرم . او این اسم را در مراجعه به سازمان صنایعدستی استان اصفهان اعلام می نماید . خاطره معلم به حوالی سال۱۳۷۲ برمیگردد و میگوید: «کار با چرم مرا به سمتی پیش موفقیت که تکنیکهای جدیدی در کار کشف کردم . در این زمان ۲ فرزند داشتم و یک منزل استیجاری در کنار یک فن که شناختی از آن وجود نداشت و من ناچار بودم آثارم را با زحمت زیادی به فروش برسانم؛ بهخصوص که هنگامی از کار کفش خارج آمدم، کارگاه کفشدوزی پدرم ورشکست گردیده بود . در آن حالت بود که از همسرم خواستم ۳ النگویش را بفروشد و سرمایه عمل اینجانب نماید . فعالیت من با فروش آن ۳ النگو استارت شد . هنوز هم خویش را مرهون همسرم می دانم و از وی سپاسگزارم» .
فرم ارسال نظر
مطالب پیشنهادی از سراسر وب